معماری در سازه های فضایی

سامانه سازه ای

استاد پیرنیا نیز اصول مشهور خود را بازگو می کند :

” مردم واری، درون گرایی، خودبسندگی، پرهیز از بیهودگی و نیارش “ از اصول معروف استاد پیرنیا هستند. ایشان واژه نیارش را برابر ” سامانه سازه ای ” مورد استفاده قرار می دهند.

یعقوب دانشدوست بر این باور است که:

” معماری ایرانی یک معماری خوانا و بدون ابهام است و از همین روموجد آسودگی و آشنا بودن و

خودمانی بودن می شود… هندسه پیوند دهنده معماری با نظام آفرینش است، حرکت دار، زنده و حکایت گر … درونگرا است … تزیین،

هماهنگ با کالبد است و میان فرم و عملکرد و سازه با طرح معماری هماهنگی برقرار است … منطبق با فرهنگ و اقلیم است … اسلام تنها

به معماری ایرانی، عملکردهای جدیدی افزوده است نه خلق جدید، مثلا کاربری هایی چون مسجد و تکیه و … و سرانجام اینکه معماران

امروز مانند شاگردان تنبلی هستند که باید برگردند، درس های نخوانده را بخوانند.”

نادر اردلان دیدگاه خود را در هفت اصل آورده است. او می نویسد : ” یگانه معماری درخور توجه آن است که از دل برآید و بر دل نشیند.

دل، نقطه کانونی و مرکز واقعی هستی روحانی و جسمانی و جایی است که عقل با جان (علوم مادی با علوم روحانی ) تلاقی می کند.

مجموعه هفت اصل طراحی زیر منحصر به شاهکارهای ایرانی است:

۱.بینش نمادین : این معماری در پی بیان و برانگیختن حعمیق معانی ازلی { تعالی معنوی } و { وحدت کل موجودات عالم } در بیننده

است.

۲. انطباق محیطی : معماری ایرانی با طبیعت و زمینه اقلیمی خاص خود، رابطه ای هماهنگ و پایدار دارد.

۳. الگوی مثالی باغ بهشت : باغ همواره الهام بخش صورت اصلی ( حس مکان ) در معماری بوده است. در ظاعر باغ، در باطن حیاط.

۴. نظام فضایی مثبت : درون گرایی بر پایه اینکه فضا، عنصر مثبت است. برخلاف معماری غربی به یاری هندسه و ریاضیات یک فضای

مثبت مهم سلسله ای از حجم های منفی ایاد می کند. پیوند یک فضا با فضای دیگر اساسا برپایه الگویی سه بخشی صورت میگیرد.

وصل، گذر، اوج.

۵. مکمل بودن : کیمیای رنگ و ماده و خط این معماری را لبریز کرده است.

۶. مقیاس انسانی و مشارکت اجتماعی : این معماری برپایه مقیاس انسانی و تناسبات طلایی بدن انسان قرار گرفته است. از مقیاس اتاق

تا خانه حیاط دار تا محله و شهر، سلسله مراتبی ازحلقه های اتصال اجتماعی وجود دارد که فرد را با جامعه اش وحدت می بخشد.

۷. نوآوری: نوآوری در فنون ساختمانی، تاق، گنبد و کاشی ”

به گفته حائری در معماری ایران :

۱.هرفضا، تعریف و کران مند شده و بادرجه محصوریتی ویژه به سه گونه دیده می شود، باز ، بسته و سرپوشیده.

۲. آمیختگی فضا با ارتباط، اتصال، بسط، تسلسل، تداخل، تداوم فضا مدنظر بوده است. هردوره ترکیبات خاص آفریده است که بر پایه

استقرار گروه های فضایی بسته و پوشیده و دیوار ( نه به عنوان سطح ) برگرد و اطراف فضای باز است. پس فضا از طریق محصور

شدن شکل می گیرد.

۳. سیالیت و شناوری فضا و درهم ریختگی آن ها.

داراب دیبا درباره ویژگی های معماری ایرانی می نویسد :

” درون گرایی توام با ابهام ، شکل گیری فضا بر اساس تنوع های هندسی غنی و محکم ، با سلسله مراتب مکانی و زمانی ، زیبایی و تناسبات عالی در خدمت ایجاد مقیاس انسانی ، همدلی موزون با طبیعت، کثرت عناصرپراکنده در به وجود آوردن وحدت “دیبا در مقاله خود ” حصول زبانی برای معماری امروز ایران” می نویسد:

” در مطالعه معماری ایران، به مفاهیمی مانند درون گرایی، تداوم فضایی و پیوستگی مکان ، در حول و حوش محورهای خطی یا مرکزی، شفافیت وقار و استواری، نظام هندسی حساب شده و منسجم، محور بندی ویژه ، مرکزیت ، حصول مفصل رابطه اتصال دهنده برش های فضایی میان تداخل سطوح، بهزیستی با طبیعت، مصالح منطبق با محیط و بسیاری مفاهیم دیگر برمی خوریم که ممکن است در تحلیل استدلالی وسیله ای برای دستیابی به خلاقیت و ابداع باشد. ولی لزوما درمجموع نمی تواند موجب قانون مندی ترکیب موفقی بشود…. در اینجا همان فاصله بین عقل و احساس در میان است. هنر ورای قانون مندی های تحلیلی حرکت می کند و هرچند این گونه مفاهیم تحلیلی می توانند در اوایل کاربه استواری ساختار کمک کنند ، ولی جمع ریاضی آن ها به هیچ وجه موفق نخواهد بود و خطر به دام افتادن به تقلید کالبدهای گذشته سنتی در سر راه است. ”